شرح: من به طور تصادفی با نامادری ام که در حال چرت زدن بود، برخورد کردم و به عنوان یک حرامزاده شاخدار، نتوانستم در برابر پیوستن به او برای یک جلسه داغ مقاومت کنم. او در ابتدا مخالفت کرد اما خیلی زود تسلیم شد و طعم فراموش نشدنی لذت ممنوعه را برای من فراهم کرد.